پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
فال حافظپیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد
معنی فالتعبیر اول
پس از مدت ها که ایده خاصی در ذهن شما نبوده است ، حالا ایده ای نو در ذهن شما شکل گرفته است و نیرویی تازه به شما بخشیده است. بدانید که عمل کردن و موفقیت در این ایده سختی های بسیاری دارد ولی زمانی که آنرا به پایان برسانید خستگی تمام این سختی ها از تن تان خارج می شود.شما ذاتی پاک دارید و انشاءالله به موفقیت خواهید رسید.
تعبیر دوم
شما باید حد اعتدال داشته باشید و حتما از زیاده روی کردن در هر کاری بپرهیزید. این مسئولیت جدید که به تازگی به شما داده اند از عهده شما خارج است و نمی توانید به خوبی از پس آن بر آیید. برای اینکه به چیزهایی که می خواهید برسید از صراط مستقیم و صداقت خارج نشوید و از نیرنگ زدن دوری کنید. اگر بخواهید با حیله به مراد دلتان برسید مطمئن باشید که در پایان خودتان متضرر خواهید شد.
غزل تصادفی