اشعار جامی
بیوگرافی و زندگینامه
جامی با نام اصلی عبدالرحمن بن احمد بن محمد متولد ۸۱۷ هجری قمری در خرجرد جام از توابع استان خراسان است. جامی بعدها به همراه پدر خود راهی سمرقند و هرات شد و در آنجا به تحصیل علم و ادب پرداخت.
مدتی بعد به سیر و سلوک مشغول شد و از بزرگان این راه شد. معروف ترین اثری که از جامی به جای مانده است ۷ مثنوی است که هفت اورنگ نام دارندو وی در سال ۸۹۸ هجری قمری در هرات وفات کرد و در انجا با احتارم فراوان به خاک پسرده شد.
اشعار جامیبه دورادور اگر بیند خطایی
نیارد بر سر من ماجرایی
به قدر وسع در اصلاح کوشد
وگر اصلاح نتواند، بپوشد
عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
گرچه باشم ناظر از هر منظری
جز تو در عالم نبینم دیگری
ز عالم رویت آور در غم عشق!
که باشد عالمی خوش، عالم عشق
غم عشق از دل کس کم مبادا!
دل بیعشق در عالم مبادا!
اشعار زیبای جامی
سخن دیباچهٔ دیوان عشق است
سخن نوباوهٔ بستان عشق است
خرد را کار و باری جز سخن نیست
جهان را یادگاری جز سخن نیست
اشعار عاشقانه جامی
از تو بر عالم فتاده سایه ای
خوبرویان را شده سرمایه ای
عاشقان افتادهٔ آن سایه اند
مانده در سودا از آن سرمایه اند
اشعار کوتاه جامی
هزاران عاقل و فرزانه رفتند
ولی از عاشقی بیگانه رفتند
نه نامی ماند از ایشان نی نشانی
نه در دست زمانه داستانی
جملات زیبا جامی
ز بام آسمان تا مرکز خاک
اگر صد پی به پای وهم و ادراک،
فرود آییم یا بالا شتابیم
ز حکمش ذرهای بیرون نیاییم
دیوان شعر جامی
قصهٔ عاشقان خوش است بسی
سخن عشق دلکش است بسی
تا مرا هوش و مستمع را گوش
هست، ازین قصه کی شوم خاموش؟
شعرهای جامی
رونق ایام جوانی ست عشق
مایهی کام دو جهانی ست عشق
میل تحرک به فلک عشق داد
ذوق تجرد به ملک عشق داد
اشعار جامی
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
اشعار جامی