فاضل نظری
بیوگرافی فاضل نظریاز شاعران معاصر کشور که خود را به یکی از چهره های مشهور در شعر و شاعری تبدیل کرده است می توان به جناب آقای فاضل نظری اشاره کرد. ایشان متولد شهر اراک هستند و متولد سال ۱۳۵۸ می باشند. مدرک تحصیلی ایشان دکترای مدیریت تولید و عملیات است که آن را از دانشگاه شهید بهشتی کسب کرده است. اقای نظری مدتی در شورای علمی گروه ادبیات انقلاب اسلامی ادب فارسی مشغول به کار بوده اند و از عنوان های ادبی ایشان می توان به دبیری سه دوره از جشنواره فیلم صد یا همینطور شعر فجر اشاره کرد.
آثار فاضل نظری
تا به این لحظه از آقای فاضل نظری کتاب های زیادی به چاپ رسیده است که از جمله می توان به عناوینی مانند: اقلیت، آن ها، گریه های امپراتور، کتاب، اکنون، سه گانه و ضد اشاره کرد. ناشر همه این آثار نیز سورهی مهر می باشد. از دیگر سوابق استاد نظری می توان به ریاست چندین ساله ایشان در حوزه هنری استان تهران اشاره کرد.
همچنین آقای نظری مدتی ریاست مرکز موسیقی را نیز بر عهده داشته اند، ضمن اینکه زمانی عضو شورای عالی شعر صدا و سیما هم بوده اند. ناگفته نماند که ایشان از سال ۸۳ به تدریس در دانشگاه های تهران مشغول هستند. از افتخارات این شاعر عزیز می توان به انتخاب ایشان به عنوان چهره برتر در میان پنج چهره دیگر هنر در سال ۹۳ اشاره کرد که از وی در روز هنر انقلاب در سال ۹۴ تقدیر شد.
اشعار فاضل نظری
از بیت های بسیار دوست داشتنی و معروف ایشان که در میان مردم دست به دست شده است، می توان به “آب طلب نکرده همیشه مراد نیست…گاهی بهانهای است که قربانیات کنند” اشاره کرد. هر چند این تنها اثر بسیار خوب این شاعر عزیز نیست و در میان انبوه غزل های ایشان می توان به تک بیت های ناب دیگری نیز استناد کرد. در ادامه این مطلب از همدوره دو غزل از این شاعر توانمند را به جهت آشنایی با ذوق آقای نظری قرار خواهیم داد.
عقل اگر میخواهد از درهای منطق بگذرد!
باید از خیر تماشای حقایق بگذرد!
آنچه آن را علم میدانند، اهل معرفت
مثل نوری باید از دلهای عاشق بگذرد!
طفل میگرید، مگر میداند این دنیا کجاست؟
عمر چون با هایهای آمد به هقهق بگذرد!
هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود
باید از خون دل صدها شقایق بگذرد!
صبر بر دور جدایی نیست ممکن بیشراب
همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد!
از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد، چه غم
از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد!
#فاضل_نظری
به نسیمی، همهی راه به هم می ریزد!
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد!
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد!
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد!
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورد ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد!
آه، یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد!
#فاضل_نظری