حسین منزوی

حسین منزوی,بیوگرافی حسین منزوی,اشعار حسین منزوی,حسین منزوی شاعر,psdk lkc,d,hossein monzavi

حسین منزوی

حسین منزوی از شاعران معاصر کشورمان است که در پاییز سال ۲۵ شمسی در شهر زنجان چشم به جهان گشوده است. شغل پدر و مادر این شاعر بزرگ، معلمی در یکی از روستاهای زنجان بوده است. در این مطلب از همدوره قصد داریم به بیوگرافی حسین منزوی و گلچینی از اشعار این شاعر محبوب بپردازیم.

بیوگرافی حسین منزوی

منزوی از همان دوران مدرسه شعر گفتن را آغاز کرد. اولین بیتی که از ایشان به ثبت رسیده است، بیت « دبستان پَرورَد سرباز جنگی/ دبستان پَرورَد توپ و تفنگی » می باشد. هر چند شعر و شاعرانگی در آقای منزوی تا ۱۵ سالگی مسکوت مانده و بنا به تقدیر و عشق نافرجام، دوباره سرریز می شود.

 

با جوشان شدن شعر و شاعری در منزوی، دوستی عمیقی با رسول مسعودی که معلم بود، شکل می گیرد. با توجه به اینکه آقای مسعودی در شعر چندین قدم از منزوی پیش بود، همین سبب شد تا منزوی گام های پیشرفت را بلندتر بردارد.

 

گفته می شود یکی دیگر از انگیزه های آقای منزوی برای پشرفت در شعر، حضور ایشان در انجمن های شعر هفتگی بود که در شهر زنجان برگزار میشد.

 

منزوی بعد از ورود به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که عامل این کار را دو تن از شاعران همدوره اش می داند، نتوانست به ادامه این رشته بپردازد و آن را رها و رشته جامعه شناسی را انتخاب کرد. هر چند این رشته را نیز نیمه کاره گذاشت.

 

اولین کتاب آقای منزوی در سال ۵۰ به چاپ رسید که با کمک انتشارات بامداد بوده است. گفتنی است با اولین مجموعه خود موفق به کسب جایزه نیز شده است که ایشان را بعنوان شاعر جوان آن دوره معرفی کرده است.

 

در بحبوبه همان زمان وارد تلویزیون و رادیو شد تا در گروهی که مسئولیت آن را زنده یاد نادر نادرپور به عهده داشتند به فعالیت مشغول شود. بعدها برنامه های متعددی را نیز بر عهده گرفتند که برای مثال می توان به آیینه آدینه، یک شعر و یک شاعر، آیینه و ترازو و شعر ما و شاعران ما اشاره کرد.

 

از کتاب های دیگر این شعر معاصر می توان به: به همین سادگی، با عشق تاب می آورم، دومان، همچنان از عشق، تیغ و ترمه و تغزل و همچنین حنجره زخمی تغزل اشاره کرد. در ادامه به چند بیت زیبا از حسین منزوی برای آشنایی بیشتر با مجموعه های ایشان اکتفا می کنیم.

گلچینی از اشعار حسین منزوی

بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ام

ای همه سقف و ستون و همه آبادی من!

#حسین_منزوی

چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست

دو دیده ام مژه بر هم، دمی اگر بزند!

#حسین_منزوی

هنوز اگر تو بیایی ، دوباره می شوم آغاز

اگر چه خسته تر از آفتاب، بر لب بامم

#حسین_منزوی

امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-

پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!

اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه

امشب به یادت مست مستم تا بترکانم
بغض تمام روزهای هوشیارانه

بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛
کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه

چون نبض من در هستی ام پیچیده می آیی
گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه

گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد
عصیانی من! ای دل! ای بیتاب دیوانه!

امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه

#حسین_منزوی


❖ به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام لینکدین